
حسین(ع) چرا و چگونه پیامبر جاودان آزادی شد؟!
آنچه در تاریخ از حماسه عاشورا نقل میشود، بیشتر نمودهای بیرونی این واقعه است. یعنی نبرد، ایستادگی و جانفشانی تا آخرین نفس در اردوی حسین و سنگدلیهای خمینیوار در جبهه یزید.
اما مثل تمام حماسههای جاودان بشری، عاشورا از قدرت انگیزانندهیی در درون و در لایههای زیرین خود برخوردار است. یعنی جایی که بهچشم نمیآید اما کانون کنش و واکنشها و کانون جاذبهها است. نیروی محرک و برانگیزاننده عزمها و عشقها و ایمانها در همانجاست و چنان که در کتاب «راه حسین» میخوانیم: «در پس نشیب و فرازهای این حماسهی بلند نظمی عالی نهفته است که درک آن هرکس را قرین شگفتی و تعجب میکند».
بهصحنههای نهضت امام حسین و آنچه در عاشورا و قبل و بعد از آن واقع شد نگاه کنید:
درست در روزهایی که هنوز امام حسین در مدینه است، عافیت جویان او را نصیحت میکنند که از تصمیم خود چشم بپوشد. از جمله شخصی بهنام مروان بهاو اصرار میکرد که یزید را بپذیر و حسین پاسخ میدهد: در این صورت «باید با اسلام خداحافظی کنم». [محرم زودتر آمد]
حسین؛ خاضع و فروتن در مقابل مردم
و صحنه دیگر، روز عرفه در مکه است. درست روزی که همه به سمت مکه سرازیر میشوند تا مناسک حج را بهجا بیاورند، امام حسین درست در همان روزها از مکه به سمت کوفه خارج میشود . قبل از خروج در حال راز و نیاز با خدای بزرگ است. در دعای مشهور عرفه، او بارها و بارها خدا را خطاب قرار میدهد اما چیزی برای خودش نمیخواهد و کمترین چشمداشتی ندارد. بلکه یکسره بدهکار و خاضع و خاشع است. این دعا آموزش درخشانی است به انسان که شکرگذاری را بیاموزد، شکر کردن به معنی کشف کردن، یعنی انسان بتواند نور و روشنایی تازهیی بر تواناییها و سرمایه انسانی خودش بیندازد و به آنچه میتواند بکند چشم و گوشش را باز کند.
در روزها و هفتههای قبل از عاشورا، امام حسین در سخنرانیهای خود، همه را در مقابل انتخاب قرار میدهد. او دنبال سربازگیری نیست. بلکه به دنبال انسان نیازمند است. او دنبال انسان مسئولیتپذیر است که در قیمتدادن پیشقدم باشد.
از مکه تا کربلا، حسین در هر توقفگاهی، هدفها و نهایت کار را توضیح میدهد و بههمراهانش بارها گوشزد میکند که این راه بیبازگشت است. حرفهای او، سوداگران، فرصتطلبان و سستعنصرها را در هر منزل تصفیه میکند. و در مقابل، اراده صاحبان ایمان و آرمان را صیقل میزند.
شب عاشورا و تجدید پیمان!
در شب آخر باز سخناش این است که: «مرا با این لشکر به حال خود بگذارید. آنها به جز من شخص دیگری را نمیخواهند». به این ترتیب، در هر سرفصل و در هر بزنگاه خطیر، انتخاب نو بهنو تجدید میشود تا سنتی برای مجاهدان راهش شود که انتخاب و تعهد خود را بارها و بارها از هر پیرایه و از هر آلودگی تطهیر کنند و از عمق جان بهنبرد برخیزند.
در همین شب و در همین صحنه است که تاریخ، پاسخ مجاهدان حسینی بهاین آزمایش را بهعنوان درسی درخشان برای همه نسلها بهثبت میرساند. مجاهدانی که میخروشند: ای حسین چگونه ممکن است که ما تو را در محاصره این همه دشمن تنها رها کنیم. نه، هرگز. بهخدا سوگند که حتی اگر هیچ جنگافزاری هم نداشته باشیم، همراه با تو میجنگیم و همراه با تو میمیریم.
داستان انتخاب زهیر
از این پیشتر نهضت حسینی لحظه انتخاب و دگرگونی زهیر را آفریده است. زهیر در میان قوم خود در حال غذا خوردن است. پیکی از سوی حسین بهاو میرسد که حسین تو را میخواهد. او برای برخاستن و راهی شدن درنگ میکند. زندگی و آرامشش را نمیخواهد از دست بدهد. حالا این همسر زهیر است که او را سرزنش میکند و میگوید آیا حسین تو را بهسوی خود میخواند و تو کوتاهی میکنی. زهیر به نزد حسین میرود و اندکی بعد برافروخته و برانگیخته باز میگردد و رو بههمسرش میگوید ترا رها کردم و بهسوی حسین میروم. من راه خود را انتخاب کردهام.
زینب؛ شورش بر سنت زمانه!
و باز وجه خیره کننده دیگر، حضور زینب کبری است. او قبل از این که همراه امام حسین از مدینه خارج شود، از همسرش طلاق میگیرد. عبدالله پسر جعفر طیار عموی امام حسین همسر او است و تا آن زمان از زندگی مشترک آنها ۴۰ سال گذشته است.
در این زمان زینب کبری در سن ۵۵ سالگی است و با درک عمیقی از مسئولیت و تعهد خود، این تصمیم را اتخاذ کرد و در این جنبش، در اداره صحنه نبرد پس از کشتارهای روز عاشورا و در رهبری جنبش پس از شهادت حسین، نقشی بیبدیل ایفا کرد.
در همین زمان، عبدالله در مکه مشغول میانجیگری است تا برای امام حسین امان نامه بگیرد. ولی در همان حال زینب در قلب کاروان حسینی قرار دارد و در قدم بعد رهبری جنبش را بعد از شهادت حسین بهعهده میگیرد.
عاشورا؛ تولد ناگزیر
و باز صحنه دیگر، حضور شمار زیادی از زنان و کودکان در اردوی حسینی است. از این پیشتر در مدینه عدهیی از رجال نامور تلاش کردند که او را از رفتن به کوفه منصرف کنند و وقتی به نتیجه نرسیدند، اصرار کردند که حداقل زنان و کودکان را به همراه نبرد. اما پاسخ ثابت و مکرر حسین(ع) این است که نه از شهادت خود و یارانش و نه از اسارت زنان و بازماندگان، گریزی نیست. والا که باید ذلت و تسلیم را بپذیرد.
در این سفر سخت، اعضای خانواده حسین او را همراهی میکنند. و راستی چرا امام حسین آنها را باخود آورده است. او میخواهد نشان دهد هرچه را که دارد بهمیدان آورده است.
اعضای این خانواده با خواست و اشتیاق خودشان حسین را همراهی میکنند و حضور در میدان نبرد را انتخاب کردهاند تا در کنار حسین باشند. در حقیقت اینها بسیار فراتر از خویشان خونی او هستند. اینها خانواده آرمانی حسین علیه السلام هستند و چنانکه بعدا نشان دادند، موحدان پیشتازی بودند که نقش بیهمتایی در پیروزی جنبش حسینی دارند.
حر و قدرت انتخاب انسان!
و حالا باز برمی گردیم به روزهای قبل از عاشورا، نهضت حسینی درحال شعلهورکردن نبرد در وجدان و ضمیر یک فرمانده قوای دشمن است. این داستان تلاطم درونی حر ریاحی است. در همان کشاکشهای انتخاب، حر به شدت به خودش میلرزد و میگوید:« نَفْسُم مرا بین بهشت و دوزخ مخیر کرده است». و البته سرانجام بهشت را انتخاب کرد و دلیرانه در اردوی امام حسین جنگید و اولین شهید روز عاشورا شد.
در شب عاشورا امام حسین آیه ۲۳ سوره احزاب را میخواند: «منَ الْمُؤْمنینَ رجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْه فَمنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَمنْهُم مَّن یَنتَظرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدیلًا».
این آیه مشهور به آیه عهد است و سرور شهیدان بر پیمان و سوگند خود درباره رسالت بزرگش پا میفشارد.
و باز صحنه دیگر، قهرمانی عباس (ع) است با سرود و سوگند وفا که بهخدا قسم اگر دستانم را قطع کنید از آرمانم دست برنمیدارم. او سوگند مجسم وفا و ایمان و الهامبخش مجاهدین است که آیه نوشته بر پرچم مزار او را بر آرم خود حک کردهاند: فضل الله المجاهدین علیالقاعدین اجرا عظیما.
ابوالفضل سوگند مجسم وفا
از حسین تا فرمانده رشیدش عباس، همه هستی خود را بر سر یک پیمان گذاشتهاند. بر سر همان امانتی که خدا بر دوش انسان گذاشت. سوگند مجاهدین نیز که هربار پرطنینتر و محکمتر تجدید میشود از همان امانتها و پیمانها نیرو میگیرد.
فلسفه عاشورا، شکستن بنبستهای تاریخی و پیشبرد آرمان عادلانه با فدای همه چیز و همه کس است. فلسفه عاشورا گشودن راه تکامل آن هم در سختترین شرایط با فداکاری و بدون هیچگونه چشمداشت و معامله است.
اینچنین است که بهقول مسعود، حسین پیامبر جاودان آزادی شد.
او آغازکننده و بنیانگذار است. او در جزء بهجزء نهضت عاشورا، راه و رسم را بهفرزند انسان میآموزد. راه و رسم زندگی حقیقی که عقیده و جهاد است. راه و رسم فدای خانه و خانمان برای رهایی و آزادی، راه و رسم مبارزه بیچشمداشت و بینام و نشان و یافتن راه پیروزی در دل تاریکی و بغرنجی. عاشورای او، داستان قیام انسان برای تغییر مسیر تاریخ است، آن هم در لحظهیی که توازن قوای ظاهری هیچ روزنهیی برای تحقق پیروزی نمیبیند.
در جنبش حسین معجزهیی در کار نیست. عصر معجزات گذشته است. برای او دریا شکافته نمیشود. مانند حضرت نوح، کشتی نجاتبخشی ندارد و از قدرت زندهکردن مردگان برخوردار نیست. اما معجزهاش این است که بدون هرمعجزهیی مایه بیداری وجدانها و الهامبخش انقلاب و آزادی در همه نسلهاست.