زندانی سیاسی زینب جلالیان، حالا دیگر ۴۱ ساله است. از قدیمیترین زندانیان سیاسی زن و مدت ۱۶ سال است که در زندان به سر میبرد. زینب جلالیان هم اکنون در زندان مرکزی یزد محبوس است.
او در پیامی بهمناسبت روز جهانی زن از زندان خوی به افشای گوشهیی از جنایات در زندان پرداخت و نوشت: «ای ستمگران، نظارهگر بودید و هستید، دیدید نمیشود با قتلعام، شکنجه و زندانی کردن ما زنان، جلوی حقخواهی ما را بگیرید. وقتی یک زن جوهرش با آزادی سرشته شده باشد، هیچ ظلم و زوری نمیتواند او را به زانو در بیاورد».
و در قسمت دیگری از پیامش گفت: « باور کنید هر وقت ستمگران، ظلم و شکنجه را بر من بیشتر میکنند، من جسورتر و مقاومتر میشوم.»
زندانی سیاسی زینب جلالیان از قدیمیترین زنان زندانی سیاسی در حاکمیت ولایت فقیه بوده و سنگینترین محکومیت (حبس ابد) را در بین زنان زندانی سیاسی دارد.
شما را نمیدانم، اما من هر بار نام زینب جلالیان را میشنوم اولین چیزی که در جلوی چشمانم ظاهر میشود زیبایی صبر و مقاومت و ایستادگی در مقابل دشواریهای مسیر است. زینب جلالیان الان برای زنان کرد و شاید برای همه زنان ایران به یک اسطوره تبدیل شده است.
توصیف زیبای زینب جلالیان از درخت سرو
راستی یک زندانی سیاسی مثل زینب جلالیان استواری و مقاومتش را به چه اعتباری کسب کرده است؟ وقتی نامههای آتشین زینب جلالیان را به برادر همرزمش زانیار مرادی بعد از ترور پدرش را به یاد میآورم به یاد همان سروی میافتم که او در آن نامه ترسیم کرده بود:
«سرو با همه درختان فرق زیادی میکند چون سرو هر چقدر برگهایش میریزد، سرسبزتر و مقاومتتر میشود. نه سرمای سوزناک زمستان میتواند از طراوتش بکاهد نه گرمای تابستان توانای مقابله با آن را دارد.
آره زانیار عزیز! به هر جای این سرزمین قدم مینهم نشانی از جانباختگان راه آزادی کُردستان در آن میبینم.
کوههای سرسخت ماکو برایم یادآور شیرین علمهولی دوست نازنین دوران کودکیام است و کوههای بلند هورامان یادآور رفیق گرانقدرم، فرزاد کمانگر و آبیدر مهمان نواز یادآور فرهاد وکیلی پدر هورام، هوراز و هنگامه.
امروز هم آوای پدر فداکار و مبارزمان، این سمفونی عظیم و باشکوه است که در گوش جهانیان مینوازد.
آره رفیق عزیزم این را گفتم تا بدانی با تو همدردم و جاودان شدن پدر همیشه غمخورتان را تبریک عرض مینمایم.»
بله پاسخ را میتوان در همین کلمات زینب جلالیان که رو به زانیار مرادی نوشته بود یافت. زانیار روزی که همراه با لقمان مرادی با افتخار به سوی چوبه دار میرفت، حتما بیاد داشت که خواهری همرزم دارد که لحظه لحظه مبارزهاش را با انتخابهایی از سر ایمان به پیروزی پر کرده است.